سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 139
  • بازدید دیروز : 92
  • کل بازدید : 946935
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 12:48 ع
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،

من به تمام دوستان عزیز توصیه می کنم که حتما حتما  کتاب سلام بر ابراهیم رو بخونند من 80 ؛90 جلد کتابی که در زمینه جنگ تحمیلی تا حالا خونده ام و با ده ها نفر از فرماندهان زمان جنگ نیز کپ و گفت و گو داشتم و.... شهیدی به بزرگواری ابراهم هادی و کتابی به زیبایی "سلام بر ابراهیم" ندیده ام

این شهید بزرگوار می خواهد که گمنام بمو نه!! ولی از دوستان عزیز خواهش می کنم برای این که گمنام نمونه در وبلاگ خود گوشه ای از این کتاب رو لاقال بگذارند.

یا علی

التماس دعا

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : شهدا  ,


      
جمعه 89/9/12 4:3 ع

پس از سخنرانی مهیّج و عارفانه حاج حسین، دلاوران غواص در کنار اروند به صف پشت سر هم می ایستادند. فرمانده، طناب بلندی را می آورد و برای اینکه از هم جدا نشوند، هر کدام به فاصله تقریباً یک متر طناب را محکم به کمر خود می بندند. طبق مقررات باید اواین نفری که در صف قرار داردسر طناب را به خود ببندد و به همین ترتیب نفرات بعدی، اما این شهید بزرگوار«تازیکه» است که حدود چهار پنج متر از طناب را رها کرده و بعد آن را به خود می بندد. فرمانده پس از اینکه قضیه را متوجه می شود با حالت تندی او را مورد مؤاخذه قرار داده و می گوید:

این چه کاری است؟ چرا مقداری از طناب رهاست؟

امّا شهید «تازیکه» چیزی نمی گوید. برای بار دوم فرمانده سؤال خود را تکرار می کند و این بار هم شهید «تازیکه» است که با چشمانی اشک بار و یک دنیا اطمینان لب به خسن می گشاید:

«آخر جناب فرمانده! مگر ما بی صاحب هستیم؟ من سر این طناب را به دست صاحبمان«حجة بن الحسن» سپرده ام تا او خودش ما را هدایت کند و اتفاقاً بعد از این توکل و اعتماد به آقا امام زمان تمامی غواص ها بدون تلفات از آب خروشان اروند گذشتند و سالم به آن طرف می رسند، اما شهید«تازیکه» در مراحل بعدی عملیات به دیدار محبوب می شتابد.

منبع: کتاب سرزمین مقدس




برچسب ها : شهدا  ,


      

فرمانده اطلاعات وعملیات لشکر 32 انصارالحسین (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


یکی از روزهای سال 1340 بر صفحه تقویم نشسته بود و خانواده حسین مشتاقانه منتظر میلاد او بودند. قدوم مبارکش محفل گرم و صمیمی خانواده متدین و مذهبی اش را روشن کرد.
از کودکی محبت رسول الله(ص)وآل طاهرینش با او عجین شد.حسن با این دلبستگی سال‌های کودکی و نوجوانی‌ را پشت سر گذاشت.عاشق حضور درمجالس و مراسم تلاوت قرآن ذکرکرامات نبی مکرم اسلام وخاندان مطهرش بود. حضور در این جلسات وآشنایی با مردان خدایی ,باعث شد او از حکومت پهلوی وکارهای ضد دینی آن متنفر شود.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشته و وارد مقطع متوسطه شد. این دوران همزمان با خیزش همگانی واعتراضات همه جانبه ی مردم ایران بر علیه حکومت خود کامه ی پهلوی بود.
او در این موقعیت به جمع آزادی‌خواهان پیوست وبا حمایت از امام خمینی به مبارزه با طاغوت بر خواست.
حسین در سالهای خفقان واستبداد ستم شاهی فعالیتهای زیادی برای به پیروزی رساندن انقلاب انجام داد.تعقیب های ماموران نظامی واطلاعاتی شاه,وجود شکنجه های وحشت آور وهمه ی سختیهای این دوران کمترین خللی در اراده ی او در مبارزه تا پیروزی ,ایجاد نکرد.
باتلاشهای فراوان مردم ایران وبا شهادت هزاران نفر از مبارزان در زندانهای مخوف شاه,انقلاب اسلامی در22بهمن ماه 1357به پیروزی رسید.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حسین به نهاد مقدس و مردمی سپاه پیوست و در کنار آن به ورزش‌های مورد علاقه خود از جمله کشتی نیز ادامه داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی توطئه های دشمنان خارجی وداخلی شروع شد تا به باور باطل خود,انقلاب مردم ایران را به شکست بکشانند.
جنگ تحمیلی که با ائتلافی از دهها کشور برعلیه مردم ایران در 29شهریور1359آغاز شد ,یکی از این توطئه ها بود.وقتی جنگ آغاز شد، حسین با بی قراری زیاد در اولین روزهای سخت تهاجم همه جانبه ی دشمنان ,عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.
هنوز مدتی از حضورحسین در جبهه ها نمی گذشت که فرماندهان به ارزش وجودی او پی بردند.شجاعت وقدرت فرماندهی او باعث شد تا در سطوح مختلف فرماندهی از او استفاده شود.حسین نیز این مسئولیتها را فرصت خوبی برای ادای دین به اسلام ناب محمدی می دید.
جنگ به ششمین سال خود رسیده بود ودراین دوران حسین خادم پر فرماندهی واحد اطلاعات وعملیات لشکر32انصارالحسین (ع) را به عهده داشت ,واحدی که به قول فرماندهان ,نبض جنگ را در اختیار دارد.
اودر روز دهم شهریور ماه سال1365در جبهه ی پیرانشر مشغول شناسایی و بررسی مواضع وجبهه ی دشمن بود با اصابت ترکش خمپاره ی دشمن به شهادت رسید.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید

ادامه مطلب...


برچسب ها : شهدا  ,


      

دانلود(حجم1.56mb)

بخشی از مستند روایت فتح

به یاد شهید آوینی سید شهیدان اهل قلم یک فاتحه برایش بخونید

هفته بسیج گرامی باد




برچسب ها : شهدا  ,


      

تو جان بخواه، کیه که بده

چشم هامان به در کتری بود که مثل اسپند روی آتش وَرمی جهید بالا و بخار آب را در خودش می پیچاند. من که تمام هوش و حواسم پیش آن عدد بود و این آخری اش افتاد به من و این که: چرامن؟1

کریم هم ساکت بود. و علی منطقی هم. اما صدای قل قل نگذاشت. بی حوصله تر از همه مان علی بود که نیم خیز شد و فیتیله چراغ را کشید پایین و گفت: این بیچاره که خودش را هلاک کرد از بس زد تو سر و کله خودش.

و بلند شد و گفت: قربان غریبی ات بروم عزیزم. الان خودم فدات می شوم.

یک شیشه مربا پیدا کرد و آمد کتری را کج کرد و یک چایی آلبالویی برای خودش ریخت و حظّ کرد و گفت: جانمی هی! به این می گویند مرد افکن.

به کریم گفت: بدهم خدمتت؟

کریم ساکت بود.

علی چای را تعارف کرد طرفش و گفت: از دستت می رود آ. گفته باشم.

کریم گفت: نچ. شروع کردی باز هم؟

علی گفت: ببین چه له له می زند بیچاره. می گوید من از آن کهنه دم های تازه جوشم که جان می دهم برای...

کریم گفت: آخر تو این گرما کی چایی می خورد که من بخورم؟

علی گفت: من

کریم گفت: تو اگر باحال بودی، اگر معرفت داشتی، اگر شهردار خوبی بودی، یک لیوان آب می دادی دست بچه ها تا هم دعات کنند، هم بگویند بابا این علی هم زیاد سیم هاش قاطی نیست، از خودمان است.

علی گفت: تو جان بخواه کریم جان، آب چی چیه، کیه که بدهد.

کریم گفت: مب بینی؟

شانه بالا انداختم، لبخند هم زدم.

علی گفت: شوخی کردم بابا. آن لیوان را بده بروم برات آب بیاورم.

کریم گفت: از کجا؟

علی گفت: چه حرف ها می زند. خب معلوم است دیگر. از همین بغل، از رودخانه.

کریم تا شنید علی چی گفته، چوبی را که پشت پتو قایم کرده بود، برداشت و پرت کرد طرف علی و علی مثل فرفره از چادر زد بیرون.

کریم غرغر کرد و سر تکان داد و به من گفت: می بینی؟

بلند گفت: مگر دستم بت نرسد.

سر علی از کنج چادر آمد تو و گفت: با عرض پوزش مجدد. آقایان محترم فرماندهی اگر اذن دخول بفرمایید، می خواهیم جدول برنامه را به استحضارتان بداریم.

و بی اجازه ما و خیلی جدی آمد تو و طوماری خیالی را در دست گرفت و ابرو در هم گره زد و سرفه کرد و برنامه را فهرست وار و با ذکر عنوان خواند. همه چیز را از صبح علی الطلوع درجه بندی کرده بود، با ذکر دقیق ساعت. صرف ناهار و با ذکر بعضی وقت ها کباب و تمرین غواصی توی آب و گپ بدون غیبت و نخود نخود هرکه رود خانه خود و آزاد باش در اختیار منورها خوشم آمد. بیشتر به خاطر ظرافتی که در انتخاب آن ها به خرج داده بود. اما کریم مثل من نبود. اخمی کرده بود دیدنی که علی را ترساند. عقب عقب رفت، احترام گذاشت، وبا همان لحن جدی گفت: خیالتان راحت باشد. برنامه آنقدر دقیق است که هر جهودی را ظرف مدت یک روز مسلمان می کند.

کریم از کوره در رقت، چوبش را برداشت، افتاد دنبال علی.

منبع: غواص ها بوی نعنا می دهند- حمید حسام-

----------------------------------------------------------------------------------

1-مدیر وبلاگ: توضیح این که بچه های گردان غواصی همدان-گردان جعفر طیّار- در عملیات کربلای 4 که در سد گتوند آموزش می دیدند 72 نفر بودند و در روز اول آشنایی به دستور فرمانده گردان - کریم مطهری – دستور بشمار یک می دهد و بر حسب اتفاق ععد 72 به این بزرگوار می رسد و شخصی که این خاطره را تعریف می کند جانشین کریم است و می گوید من هنوز در این فکر هستم که چرا عدد مقدس 72 به من افتاد. توجه کنید که اکثرلین بچه ها در این عملیات شهید شدند و بقیه به غیر از دو نفر یا اسارت دشمن بعثی درآمدند.آن دو نفر علی منطقی و کریم مطهری بودند که کریم در این عملیات شدیداً مجروح شد و علی او را به عقب منتقل کرد.

 

 




برچسب ها : شهدا  ,


      

دانلود(حجم204kb)

کلیپی از شهید چیت سازیان(فرمانده دلاور اطلاعات عملیات تیپ32 انصار الحسین استان همدان)در عملیات صاحب الزمان(عج) کارخانه نمک(فاو)




برچسب ها : شهدا  ,


      

سلام شنیدم که می خواهن بهشت زهرای تهران رو هم مثل سایر شهر ها نوسازی کنند!!!!!! منم گفتم یه تعداد از اون عکس هایی رو که داشتم رو بگذارم تا شاید کسی پیدا بشه که مسئولین مربوطه رو بتونه از این کار مبتکرانه!!!!! منصرف کند.انشاء الله

مزار شهدا

مزار شهدا

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : شهدا  ,


      
پنج شنبه 89/8/20 11:34 ص

دیروز رفتم موزه جنگ رو بازدید کردم واقعا زیبا بود چون حدود15 سالی می شه که دارند روش کار می کنند.

به عزیزانی که به استان همدان سفر می کنند توصیه می کنم حتماً حتماً از این موزه دیدن کنند خود همدانی ها هم تا امروز بعد از ظهر مجانی می تونند از موزه دیدن کنند.

موزه جنگ

موزه جنگ

موزه جنگ

ادامه مطلب...


برچسب ها : شهدا  ,


      

دانلود(حجم1.61mb)

ما هم کیفیت دوربینمون همین قدر بود دیگه باید ببخشید.

یا علی

دیشب سید جواد هاشمی با موتور اومد توی صحنه و خیلی باحال مجری گری کرد

بعدش هم محمود کریمی با دشداشه اومد تو و نوحه خوند.

استاد پناهیان و سردار همدانی هم اومدند خاطراتی رو تعریف کردند

در مجموع خوب بود جای همه ی دوستان خالی بود (البته جا برای سوزن انداختن نبود!!شوخی)

راستی سیستم مدیریت وبلاگ پارسسی بلاگ نسبت به قبل خیلی عالی شده ار مدیریت این سایت کمال تشکر را داریم

خسته نباشید




برچسب ها : شهدا  ,


      

این عکس ها رو هم دیشب گرفتم

کنگره شهدا

کنگره شهدا

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : شهدا  ,


      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده