سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 201
  • بازدید دیروز : 92
  • کل بازدید : 946997
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 1:59 ع
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،
دوشنبه 89/10/6 5:33 ع

دوش، یاران خبر سوختنش آوردن
صبح، خاکستر خونین تنش آوردند
یا رب! این کشته‌ی عریان کدامین عرصه است؟
که ز « بازار تجرّد » کفنش آوردند
این گلی بود که از خلوت خوشبوی بهار
بهر پرپر شدن اندر چمنش آوردند
ساحت سرخ اجابت زشفا خانه‌ی وصل
مرهم تازه‌ی داغ کهنش آوردند
آنکه چون سرو سهی بدرقه شد با گل اشک
اینک از معرکه چون نسترنش آوردند
صحنه‌ی حادثه سرشار شد از بوی عروج
وقتی از مصر بلا پیرهنش آوردند
به سراپرده‌ی نورانی قربش بردند
آنکه چون شمع در این انجمنش آوردند.

زکریا اخلاقی 

 

 





      
یکشنبه 89/10/5 3:59 ع

من از خود گریزانم از شرمساری
گریزانم ازین منِ سرخ، آری
کجایند سرسبزهایی که با عشق
که با عشق رفتند از این بی‌بهاری
شهیدان هر خنده‌شان بغض پنهان
شهیدان هر لحظه‌شان بی قراری
شهیدان مثل غرور خدا سرخ
شهیدان از شانه‌ها زخم‌کاری
شهیدان فردای محشر چه دارم
شهیدان فردای محشر چه داری
شهیدان شعر من، از من گریزان
شهیدان شعر من، از من فراری
من ازخود همین « نیست » را می‌توانم
من از خود همین « هیچ» دست نداری
گریزانم از این من خاک خورده
گریزانم از این منِ خانه داری
از این هق‌هق روزمره که دارم
از این شرم‌آلود با نان که داری
از این گاه‌گاهی که آید سراغم
از این مستی که نیامد خماری
من از خود گریزانم از اینکه هستم
گریزانم از این من و وای من شرمساری

علی رضا دهرویه   





      
چهارشنبه 89/10/1 9:6 ص

آن روز که در مدرسه تکبیر زدیم
بر قوت دست خصم زنجیر زدیم
تا شعشعه مهر ولایت دیدیم
در شام ستم ناله شبگیر زدیم
با دست خدا گرگ ستم را راندیم
سر پنجه مهر بهر نخجیر زدیم
تا رهبر ما گفت که تطهیر کنید
دیوانه ز خود به بحر تطهیر زدیم
در همرهی معلم عشق نشستیم به بحث
بر محو ستم حقه ی تدبیر زدیم
بر مدعیان زور ما شوریدیم
بر دشمن خلق نام تکفیر زدیم
در حمله به حامیان زور تا پیوستیم
در خانه زور حرف تسخیر زدیم
آن روز که صبر خلق ما پایان یافت
بر دولت ظلم مهر تغییر زدیم
13/8/65 « عاصی »





      
دوشنبه 89/9/29 1:5 ع

عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخم‌های بی‌صدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشم‌ها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریه‌گریه.... تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان

مریم جلال 





      

خاطرات جبهه ها یادش به خیر

ای بسیجی ها خدا یادش بخیر

در سرم دیگر نباشد شور خون

یاوران سر جدا یادش به خیر

عهد ما بین خدا و من شکست

عهدهای با وفا یادش بخیر

اشک من دیگر ندارد آبرو

اعتبار ناله ها یادش بخیر

سینه ام یا رب نمی سوزد چرا

لذت سوز و دعا یادش بخیر

جبهه لبخندش میان اشک بود

خنده های بچه ها یادش بخیر

صوت زیبای اذان بچه ها

رفته آن حال و هوا یادش بخیر

در بیابان روی خاک قبر ها

ذاکرین خوش صدا یادش بخیر

چادر پاره ز ترکش ها چه شد

خانه آل عبا یادش بخیر

صبح حمله دور قبر هر شهید

یاد خاک مجتبی یادش بخیر

دست زهرا(س) دست عباس (ع)و علی(ع  )

می گرفت دست مرا یادش بخیر

از شلمچه بوی خون می شد بلند

دومین کرب و بلا یادش بخیر

بوی فکه بوی نهر علقمه

دشت عباس آن سرا یادش بخیر

نور اخلاص و عمل را داشتیم

رمز و راز آن بقا یادش بخیر

رد اشکم می نوشت بر گونه ام

یا ابا صالح(عج) بیا یادش بخیر

صاحبم بر روی سربندم نوشت

می شوی آخر فدا یادش بخیر

شر نصیبم خون دلها جای خون

شور و حال این گدا یادش بخیر





      

 

ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود

احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد

این نامرادی شیوه مردم نمی شد

ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد

در جبهه یا زهرا (س) مرا بر باد می داد

امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم

حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگها دورم ز وادی محبت

با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت

مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته

از بخت بد، درب شهادت گشته بسته

من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران

من ماندم و شرمندگی از روی یاران

من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش

من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش

از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم

آن معنویت های جنگ از یاد بردم

خود را به انواع گنه آلوده کردم

در راه ناحق کوششی بیهوده کردم

از دفتر دل نام الله پاک کردم

دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم

اکنون پشیمان آمدم با این

یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا

 

قطعه شعری از شهید شیمیایی؛ سید مجتبی علمدار

 


منبع :

قربانیان سلاح های شیمیایی

 





      
یکشنبه 89/9/7 1:16 ع

مجنون لیلایی

  

بازهم در دل جنون آغاز شد

زخم میدان های مین ابراز شد

باز هم مجنون لیلایی شدیم

بعد عمری باز شیدایی شدیم

یاد گل ها یاد شبنم ها بخیر

یاد بوذر یاد میثم ها بخیر

یاد آن دریا دلان ناشکیب

گوی سبقت می ربودند از رقیب 

ادامه مطلب...



      

ما سر ایمانمان جان می دهیم

ای بسیجی های از جنس امام

باز هم وقت نبرد است و قیام

ضربه ها دارند جاری می شوند

زخم ها دارند کاری می شوند

باز دنیا شهر کوفی ها شده

ای بسیجی ها علی تنها شده

زیر باران ولایت،تر شوید

با شهیدان باز همسنگر شوید

دشمنان دارند وحدت می کنند

در زمین ظلم و جنایت می کنند

می رسد هر دم به گوشم این صلا

قال مولا: کل ارض کربلا

 

ادامه مطلب...



      
شنبه 89/9/6 7:15 ع

دیشب از چشمم بسیجی می‌چکید،
از تمام شب «دوعیجی» می‌چکید
باز باران شهیدان بود و من،
باز شب‌های «مریوان» بود و من،
دست‌هایم باز تا آهنج رفت،
تا غروب «کربلای پنج» رفت،
یادهای رفته دیشب هست شد،
شعرم از جامی اثیری مست شد
تا به اقیانوس‌های دوردست،
هم‌چنان رودی که می‌پیوست شد،
مثنوی در شیشه مجنون نشست،

               محمدحسین جعفریان  





      
پنج شنبه 89/9/4 10:33 ص

غدیر خم

غدیر نقطه عطفی به وسعت دنیاست

غدیر بهر ملل شور مجلس شوراست

غدیر کنگره نشر عزّت دین است

بزرگ فلسفه ساز عقوبت عقباست

غدیر ناشر قاموس روح آزادیست

که نص حکم رسالت بنام او امضاست

غدیر سلسله جنبان مکتی علویست

کز او عصاره جهد پیمبرای پیداست

غدیر مهر اجابت به توبه آدم

چنانکه ساحل کشتی نوح در دریاست

غدیر باغ گل است از برای ابراهیم

که محو وادی طورش هزارها موساست

غدیر مهبط وحی خدای لم یزلی است

که از نسیم خوشش زنده حضرت عیساست

غدیر در خم خمخانه اش شراب طهور

برای خلق جهان تا به حشر در میناست

غدیر جوشش می در خم ولای علی است

که پیر باده فروشش پیمبر طاهاست

غدیر مرکز تفسیر کل قرآن است

که آیه آیه شرح لیله اسراست

غدیر وجه کمال شریعت نبوی است

اتمّ نعمت حق در تمام مافیهاست

غدیر برگ ثبات حقیقت شیعه است

که مجد تاج گذاری حضرت مولاست

غدیر صفحه زرین دفتر هستس است

که بهترین سند افتخار در دنیاست

غدیر ماحصل آیه ی اولی الامراست

که مزد پیرویش نص وال ِ مَن والاست

غدیر پرده برانداز دشمنی ولی است

که آشکار ز ایراد عادِ مَن عاداست

غدیر سمبل آیات لیلة القدر است

که قدر و مرتبه اش معنی الاولی است

علیست آنکه غدیرش به صفحه تاریخ

به حکم محکم حق تا ابد جهان آراست

علیست آنکه نماینده خدا به بشر

به نص آیه ی قرآن پس از رسول خداست

علیست آنکه قدم زد به خانه ای که در آن

ندای اَخرجی از بهر مریم عذراست

علیست آنکه به معراج میزبان نبی

ز باب فتح به فرمان خالق یکتاست

علیست آنکه چنان شیر شرزه بی پروا

علیه دشمن قرآن به عرصه هیجاست

علیست آنکه برایش ز سهم بیت المال

حقوق غیر و برادر بدون استثناست

علیست آنکه به شب ناشناس و برقع پوش

به دلنوازی ایتام مهد عشق و صفاست

علیست شمس ولایت که پرتو نورش

به رغم ظلمت شب شمع کلیه ی فقراست

علی سقیفه لطف است در جوانمردی

علی عصاره بخشش به وقت جود و سخاست

علی نهایت هستی است تا که هستی هست

که هستی اش همه چون قطره هست و او دریاست

زبان ز گفتن اوصاف او بود عاجز

قلم به وقت رقم در شگفت از معناست

ز قدر وصف علی می توان همین را گفت

به شهر علم و در باب یازده عیساست

بگو به شاعر ژولیده کز مقام علی

همین بس است که شوهر به حضرت زهراست

---------------------

از سروده های زنده یاد ژولیده نیشابوری

 

 

عید سعید غدیر خم این بزرگ ترین عید شیعیان جهان را  تبریک عرض می نمایم    .

در این روز عزیز ما رو هم دعا کنید

یا علی

امروز صلوات بر محمد و آل محمد خیلی ثواب دارد

برای سلامتی آقامون امام خامنه ای سه صلوات محمدی عنایت کنید. 





      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده