سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 294
  • بازدید دیروز : 42
  • کل بازدید : 947796
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 5:39 ع
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،

خبر رسید که جنگ است، زود راهی شد
هوای روضه به سر داشت، قتلگاهی شد

و عشق در به درش گشت و گشت دنبالش
دوید پشت سرش عشق هم سپاهی شد

به جرم این که چرا زنده مانده، از آنسو
خبر رسید اخیرا که دادگاهی شد

گذشت فصل زمستان و آخر قصه
دوباره نقل، همان نقل روسیاهی شد

تو هم قطار رفیقان رفته ات هستی
و من که مطمئنم تو شهید خواهی شد

شاعر: محمد رسولی





      
یکشنبه 91/2/31 8:26 ص

قائم مقام فرمانده گردان 152لشکر32انصارالحسین(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

تابستان سال 1334 روزهای آخر حضورش را در همدان می گذراند که محمدحسین محجوب چشم به جهان گشود. پدرش از مداحان اهل بیت (س) بود،او نیز از کودکی عشق به خداوند و ائمه اطهار (ع)در قلبش متبلور شد.
دوران تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را با موفقیت در همدان پشت سر گذاشت . در دوران تحصیل از با استعداد ترین وبا اخلاق ترین دانش آموزان مدرسه بود. بعد از اینکه دیپلم گرفت ,با شناخت مشکلات جامه به فعالیت‌های فرهنگی رو آورد .او در چندین نمایشنامه با موضوعات انتقادی واجتماعی به ایفای نقش پرداخت.
سال 1356 برای گذراندن دوره سربازی به ارومیه اعزام شد . سال 1356سخت ترین و شدیدترین مبارزات وبرخوردهای مردم با حکومت پهلوی بود,محمدحسین از این فضا استفاده کرد و در پادگان عجب شیر با وجود جو اختناق به مبارزه با رژیم ستمگر شاه پرداخت. اواز هر فرصتی برای افشاگری کارهای ضد دینی حکومت شاه استفاده می کرد.
با فرمان امام خمینی به نظامیان برای فرار از پادگانها,محمدحسین به تشویق دیگران پرداخت تا همه را در اجرای دستور امام خمینی با خود همراه کند.
بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی هر فرصتی را برای خدمت به مردم و انقلاب مغتنم شمرد.
چون معتقد به احکام الهی بود دراولین فرصتی که توانایی اندک مالی پیداکرد,تشکیل خانواده داد.
با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از اولین نفراتی بود که به این نهاد پیوست وبا قبول مسئولیتهایی در راه تثبیت نظام اسلامی تلاش های بسیاری انجام داد.
تازه شیرینی پیروزی انقلاب اسلامی و شکست وفرار طاغوت مردم ایران را خوشحال کرده بود که توطئه ها یکی پس از دیگریس شروع شد ,ترور,خرابکاری,بمب گذاری,ایجاد جنگ داخلی در 5استان کشورو...
محمدحسین محجوب با اقتدا به مولا و رهبر انقلاب ,تمام وقت و آماده در میدان پاسداری از دستاوردهاب انقلاب اسلامی حاضر بود.
وقتی دشمنان مردم ایران از همه ی توطئه هایشان ناامید شدند,یکی از احمق ترین نوکرانشان به نام صدام حسین را وادارکردند با استفاده از کمک های بی حساب وکتاب ونیروهایی که در اختیارش می گذارند ,به ایران حمله کند تا تا مانع از شکل گیری تنها حکومت اسلامی جهان شود.
محمدحسین با شنیدن حضور بیگانگان در خاک ایران وتهدید انقلاب اسلامی لباس رزم پوشید وراهی جبهه های دفاع از عزت وشرف وآزادگی شد.
ابتدا به عنوان یک رزمنده ساده وارد جنگ شد اما مدتی بعد با بروز توانمندی و رشادتهایش ,مسئولیتی را به او سپردند. با گذشت زمان و کسب تجارب بیشتر بر کارایی او نیز افزوده شد .بعد از آن به عنوان فرمانده گروهان منصوب شد.در این سمت نیز با فرماندهی کارآمد وتوانمند در چند عملیات استعدادهایش را بروز داد.بعد از آن اورا به سمت معاون فرمانده گردان منصوب کردند.این سمت آخرین مسئولیت محمدحسین در جبهه بود.پس از اینکه او رشادتها ومجاهدات بی شماری از خود به نمایش گذاشت وپس از شرکت در دهها عملیات سرانجام در عملیات کربلای 5 در جبهه ی شلمچه به شهادت رسید.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید
ادامه مطلب...



      

به مکر و خدعه کجا می‌شود، ز مام جدا

که پارس، پهنه دریادلان و شیران است

خلیج فارس چگونه شود خلیج عرب

که هر که گفت چنین، مبتلا به هذیان است

بگو به سِفله نادان، که عِرضِ خویش مَبَر

که شیرِ شرزه، کجا بیمش از شغالان است

چگونه منکر نام بلند فارس شود

بر این خجسته لقب، صد دلیل و برهان است

مگر نمی‌شنود بانگ فارس از موجش

به بخت دولت ایرانی‌اش، خروشان است

تلاطمی که به پهنای خود برانگیزد

نشانِ خشم وی از مکر بدسگالان است

کسی که خانه و خوانش، طفیل بیگانه است

خیالِ خامِ وی از فکرت پریشان است

به پاسداری از او، ارتش و سپاه و بسیج

به مرز پرگهرش، جملگی به فرمان است

به یک اشارت رهبر، امیرلشکر عشق

بنای کاخ ستم از اساس ویران است

اگر که سخت بُوَد عبرت از قرون سَلَف

مرور قصة صَدّامیان که آسان است

نبوده است زنسل عجم ابوسفیان

مسلّم است که فرزند آل قحطان است

نبوده است ز ایرانیان یکی بوجهل

شناسنامه ما بوعلی و سلمان است

مباد خالی از این نام "علو یا" هرگز

خلیج فارس که فرزند مام ایران است





      

موجِ شطِ شفق از سینه‌ی پرجوش شماست
فلق آیینه‌ی اندام کفن‌پوش شماست
ای دلیران ره عشق، دلیرانه به پیش
که در این ره، علم حادثه بر دوش شماست
تا مِیِ عاشقی از جام شهامت زده‌اید
عشق، حیران زخروش دل مدهوش شماست
روح بخشِ دل بیدار دلیران امروز
نفس قدسی سردار قدح نوش شماست
عطر جانبخش سحر، در رگ گل می‌رقصد
شعر خوشبوی ظفر، بر لب چاووش شماست
سوی این بادیه، با مشعل تکبیر شوید
که در این ره به کمین، دشمن مغشوش شماست
خوش برانید که در حجله‌ی نورانی فجر
شاهد فتح و ظفر، تشنه‌ی آغوش شماست

زکریا اخلاقی





      
پنج شنبه 90/12/4 9:6 ع

 

خواب بودم و سرم خوابی دید
بهر مجلس شده بودم کاندید

ذوق کردم و یکی گل از پارک
از برای خودمان دستم چید

باد به غبغب زده پز می دادم
چون صلاحیّت من شد تایید

حال باید که برای تبلیغ 
فکر عکسی بکنم پر بازدید

عکس انداخته ام پیش گل
و کنار چمن و هم خورشید

یک دو تا هم وسط کارگران 
توی ژستی که بگن با حالید!

با گداها بکنم دیداری
تا بگویم که به من رأی بدید

با جوانان چو شدم رو در رو
من بگویم که شما آقایید

رفع بی کاری و غول مسکن
همه را از منِ رستم خواهید

بهر "توریست قاپون" از فردا
برج ایفل بزنم بی تردید

چون کشاورز بگفت آبی نیست
همچنان ابر بخواهم بارید

چاره ی آن نود و نه درصد
پیش بنده ست به من بسپارید

***
تا به اینجا به رسیدم از خواب
من پریدم و شدم نا امّید

ور نه با دست توانمند خودم 
میشدم پادشهی چون جمشید!

(شعر از شاهد)





      
چهارشنبه 90/12/3 9:42 ع

کسی سرنوشت مرا رنگ کرد
برای سفر، سینه را تنگ کرد
دوباره دلم را کسی راه برد
زچاله درآورد و در چاه برد
دل من ! دوباره هوایی شدی
سفر کردی و کربلایی شدی
تو و این همه عشق و این چفیه‌ها
تو و بوسه بر خاک و این گریه‌ها
تو و اشک و اخلاص و ذکر دعا
تو و این همه سوز بی‌ادعا
چه شد کز شلمچه تو دم می‌زنی
کنار شهیدان قدم می‌زنی
بگو در شلمچه خدایش که بود
و جنس دل لاله‌هایش چه بود
مگر خاک آن جا ملک‌پرور است
مگر آسمانش زجنس زر است
شلمچه ! چه کردی روایت شدی ؟
ضریح بلند زیارت شدی
تمام بشر از تو دم می‌زنند
به عشق تو در خون قدم می‌زنند
چه کردی که خاک تیمّم شدی
و سرچشمه‌ی عشق مردم شدی

زینب فیلی شمیسا  





      

رویش نیوز: یکی از شاعران خوش ذوق اصفهانی بعد از خطبه های دشمن شکن دیروز رهبر معظم انقلاب شعری سروده است:

رهبر بیداری اسلامی مستضعفان

رهبرم سید علی این نایب صاحب زمان

 باز هم رسوا نموده دشمن دیرینه را

شور دیگر داده در ماه ربیع آدینه را

 موسی دوران بود یا عیسی آخر زمان

کاین چنین نطقش بلرزانده تمام دشمنان

 موسی است و خطبه اش گویا عصا انداخته

اژدها گردیده، بر فرعون دوران تاخته

 موسی است و خطبه اش یک جلوه از نار قبس

عیسی است و خطبه اش بر ما دهد جان هر نفس

 خطبه‌ی کوبنده اش الحق رفیع و عالی است

کرده ثابت هیبت مستکبران پوشالی است

 جلوه آیات قرآن در کلامش ظاهر است

دشمن آقای ما هر کس که باشد کافر است

 تا که مهدی در حجاب و از نظر ها غائب است

پیروی از امر او بر هر مسلمان واجب است

 حامدا امروز هر کس پیرو سید علی است

روز محشر چهره اش نورانی است و منجلی

 حامد اصفهانی





      
      
دوشنبه 90/9/28 7:18 ع

سلام ای پاسداران ولایی
شهیدان جهاد خودکفایی

سلام ای پیش‌مرگان ولایت
حسینی مسلک و قالوا بلایی

به صورت؛ تابش نور محمد 
به سیرت؛ انبیایی، اولیایی

"ملارد" از خون پاکان کربلا شد
محرم کرد از ایشان رونمایی

چه سرداران که در خط مقدم
همیشه بوده با روح خدایی

در این سی سال بسته نقش ایثار
به لوح خون ز نایی نینوایی

 

ادامه مطلب...



      
جمعه 90/9/4 4:8 ع

کسی سرنوشت مرا رنگ کرد
برای سفر، سینه را تنگ کرد
دوباره دلم را کسی راه برد
زچاله درآورد و در چاه برد
دل من ! دوباره هوایی شدی
سفر کردی و کربلایی شدی
تو و این همه عشق و این چفیه‌ها
تو و بوسه بر خاک و این گریه‌ها
تو و اشک و اخلاص و ذکر دعا
تو و این همه سوز بی‌ادعا
چه شد کز شلمچه تو دم می‌زنی
کنار شهیدان قدم می‌زنی
بگو در شلمچه خدایش که بود
و جنس دل لاله‌هایش چه بود
مگر خاک آن جا ملک‌پرور است
مگر آسمانش زجنس زر است
شلمچه ! چه کردی روایت شدی ؟
ضریح بلند زیارت شدی
تمام بشر از تو دم می‌زنند
به عشق تو در خون قدم می‌زنند
چه کردی که خاک تیمّم شدی
و سرچشمه‌ی عشق مردم شدی

زینب فیلی شمیسا  





      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده