برای یاری حسین بکوشیم
محمد تقی اسدی، پاییز سال 1346 در روستای باورس قزوین دیده به جهان گشود و پس از طی دوران کودکی، راهی مدرسه شد تا به تحصیل علم و دانش بپردازد و در این راه موفّق به گذراندن دوره ابتدایی در زادگاهش شد. او برای ادامه تحصیل، راهی روستای شترک شد و دوره راهنمایی را در این روستا آغاز کرد.
ایشان پس از اتمام دوره راهنمایی، راهی دبیرستان دکتر شریعتی شد ولی بعد از یک سال ترک تحصیل کرده، راهی حوزه علمیه گردید.
شهید اسدی، علاقه و اشتیاق زیادی به تحصیل داشت، لذا وقتی دریافت که دروس جدید نمی تواند جوابگوی نیازهای روحی و فکری او باشد، از سال 63 وارد حوزه علمیه قزوین شد و در مدرسه سردار ساکن گردیده و به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.
او که اطاعت از امام را برخود وظیفه می دانست، لباس رزم به تن کرد و راهی مناطق عملیاتی شده و حدود 9 ماه از زندگی پر بارش را درجبهه ها گذراند. او سه مرحله در جنگ و دفاع مقدس شرکت کرد و یک بار هم از ناحیه پا زخمی شد و بعد از بهبودی نسبی، دوباره عازم سفر گردید.
مادرش می گوید: یک بار گفتم، پسرم درست را بخوان و تو که تازه ازجبهه آمدی. گفت: مادر! خداوند، خودش مرا به شما داده، هر وقت هم بخواهد، خودش می¬گیرد.
عاشق را نمی¬توان از عشق منع و پرنده را نمی توان در قفس حبس کرد. او رفت. به امید شهادت و جاودانه شدن. همیشه لباس بسیجی به تن داشت و آن را لباس شهادت می¬دانست و با همین عقیده و نیت، قدم در مناطق غرب کشور گذاشت و خود را آماده شرکت در عملیات بیت المقدس 6 کرد.
او در تاریخ 24/2/1365 پس از درگیری با دشمن و به هلاکت رساندن تعدادی از نیروهای آنان، توسط آرپی چی، در تپه شیخ محمد بر اثر اصابت گلوله به سرش نقش بر زمین شد و شربت گوارای شهادت را سر کشید.
پیکر پاک این شهید بزرگوار، سالها میهمان جبهه ها بود، تا اینکه در 18/10/72 توسط گروه تفحص مفقودین در منطقه “ماووت” پیدا شد و پس از تشییع در مزار شهدای باورس به خاک سپرده شد.
شهید اسدی، اطاعت از امام را واجب می¬دانست و در فرازی از وصیت نامه اش آورده است: ای ملت شهیدپرور و خانواده¬های شهدا! از شما می خواهم که به رهمنودهای امام خمینی و دستورات ایشان عمل فرمایید. مردم مسلمان ایران! بار دیگر حسین (ع) در جهان ظاهر شد و یاوران حسین نیز ظاهر گشته اند، در حقیقت این امام همان حسین زمان است، پس برای یاری حسین بکوشیم.