ماجرای شهیدعباس بابایی و استاد زن آمریکایی

((( مدت مطالعه متن 2 دقیقه ))) .... به یاد شهدا share

در سال 1348 وارد نیروی هوایی شدم . در بدو ورود می بایستی یک سری آموزشها را در نیروی هوایی می دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود.این کلاس ها شروع آشنایی چندین ساله ی من با عباس بابایی بود...
ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن آمریکایی بود.
این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد،به دانشجویان پیشنهاد شرم آوری داد که، اگر کسی امتحان پایان ترم را 20 بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره اش بیشتر بود او امتحان را 19 گرفته بود. من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود .
و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس تقوا و عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت...

راوی:((عظیم دربند سری))یکی از دوستان قدیمی شهید بابایی.

حاج همت گفت: بفرمائید، چه دلخوری!... ادامه مطلب...

ای دلیل زندگانی آقا خوش آمدی ای فدایت جسم و جانم مولا خوش آمدی
کاش من هم فدای راه تو می گشتم جان جهان به جهان شما خوش آمدی
گر شب و روز شکر کنم که شما آمدی *باز کم باشد حبیبم آقا خوش آمدی
ابر و باد مه و خورشید و فلک از بهرت دارند صدها تبریک آقا خوش آمدی
کاش میدیدم تورا ای کاش می بوییدمت *در جهان بی وفایی ارباب خوش آمدی
گر تو را نمیبینیم عیب یکسر زماست ما بی لیاقتیم آقای مهر خوش آمدی
کاش در راه شما پرپر شوم شمس جهان حجت الله ای فرزند بتول خوش آمدی
پدرت از بهترین است مادرت خیر النسائ *ای فدای پدرانت روح من خوش آمدی
کل عالم یک سر از بهرت به قربان سرت *هم من و هم پدر و هم مادرم سرورم خوش آمدی


من بی سرو پای گناهکار به عنوان کوچک ترین دوستدار شما میلادتان را به همه ی یاران و دوستدارانتان و پدران بزرگوارتان تبریک عرض میکنم ان شاء الله که سایه شما پدر مهربانم همیشه بالای سرمان باشد

سلام به همه دوستان

سایت فروشگاهی من راه اندازی شد

از این به بعد من رو اونجا هم می تونید ببینید.

آدرس: www.kayangohar.com

یا علی

بچه های کم سن و سالی که بی ادعا و هیاهو ،غیر وابسته به دستجات و گروه‌های سیاسی و باور به هدف بزرگ الهی، افتخاری بی نظیر آفریدند.

تصاویری که مشاهده می کنید، درست در روز سوم خرداد سال 1361، و در منطقه ی عملیاتی «الی بیت المقدس»، توسط هنرمندِ گرانقدر «امیر علی جوادیان» به ثبت رسیده اند. روزی که در آن، دنیا، شاهد هنرنمایی بر و بچِ سوم خردادی بود. بچه های کم سن و سالی که بی ادعا و هیاهو ، با عقیده‌ی پاک، خالص، غیر وابسته به دستجات و گروه‌های سیاسی و باور به هدف بزرگ الهی، برای «امتِ اسلامِ نابِ محمدی(صلوات الله علیه)» افتخاری بی نظیر آفریدند.
 امروز این بچه های خیبرشکن، در میانه سالی خود، در پیچ و خم زنده‌گی روزمره، بی سوت و کف و هورا، در گوشه گوشه ی این شهرِ شلوغ، میراث دارانِ خود را به نظاره نشسته اند. کاش شرمنده ی نگاه هایشان نباشیم.

مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
به خاک بوسی آن قبر بی‌نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
کجاست، آن در آتش گرفته، تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید
مرا اگر شدم از دست برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی‌امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه، تا که مرا
کنار سنگ مزارش کشان کشان ببرید
نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید
کسی صدای مرا در زمین نمی‌شنود
فرشته‌ها، سخنم را به آسمان ببرید
شاعر: افشین علا