سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 23
  • بازدید دیروز : 48
  • کل بازدید : 948266
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/9/9    ساعت : 2:33 ص
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،

یکی از آزادگان در خاطرات خود گفت: مرا نشاندند برای فیلمبرداری و مصاحبه. من ضمن معرفی خودم و چند تا از دوستانم و دادن یک شماره تلفن، از روی صندلی بلند شدم. دوربین، همینطور به طور خودکار، کار خودش را می‌کرد.

 به گزارش فارس ، دوران اسارت نماد سختی و مرارت های شدید زندگی است که دراین میان افرادی با تحمل سختی های جسمی و روحی اسوه صبر و شکیبایی شده اند. 
 
زندگی همه ما در اردوگاه، با گرسنگی و عطش و کتک می‌گذشت. با این حال، مقاومت بچه‌ها - این فرزندان غیور ایرانی - روز به روز بیشتر می‌شد؛ به طوری که در اولین ماه مبارک رمضان با وجود همه کمبودهای غذایی و آبی، همه بچه‌ها روزه گرفتند.سحرها، بدون سحری خوردن نیت می‌کردند و روزه‌ام‌ راگرفتند.
 
طاعات ماه مبارک رمضان را به جا می‌آوردند. غیر از ماه مبارک، ایام سوگواری و میلاد و اعیاد را هم برگزار می‌کردیم؛ در ایام ماه محرم، عراقی‌ها سختگیری بیشتری می‌کردند. مانع سینه زدن می‌شدند و اگر می‌فهمیدند کسی سینه می‌زند و یا قصد برپایی سینه‌زنی و عزاداری را دارد، او را به شدت شکنجه می‌دادند و گاهی هم زندانیش می‌کردند؛ اما با تمام این آزار و اذیتها، بچه‌ها کارخودشان را می‌کردند و مراسم برگزار می‌شد.
 
یک روز در قسمت 2 اردوگاه، بچه‌ها شورش کردند و سرباز‌های عراقی را کتک  زدند. بعد از آن، عراقی‌ها تعداد زیادی از بچه ها را به طور مرتب به کابل کشیدند و تعدادی را هم به اردوگاه‌های دیگر تبعید کردند. یکی از روزها چند فیلمبردار و خبرنگار از رادیو و تلویزیون عراق به اردوگاه آمدند و اعلام کردند که هر کس مایل است پیامی به خانواده‌اش از طریق رادیو و تلویزیون برساند، به دفتر اردوگاه مراجعه کند.
 
کسی از بچه‌ها نرفت. عراقی‌ها وقتی با عدم مراجعه بچه‌ها روبه‌رو شدند، دست به زور شدند و من از کسانی بودم که به زور برای مصاحبه برده شدم. در آنجا، گزارشگرها به من گفتند: «باید در مورد تظاهرات مکه که منجر به شهادت حاجی‌ها شد و رد کردن قعطنامه 598 توسط دولت ایران صحبت کنی.»
 
گفتم : «من سواد ندارم و نمی‌توانم در سیاست دخالت کنم.»
 
آنها وقتی حرف مرا شندیند، نگاهی به من کردند و یکی از آنها گفت: «بسیار خوب! 20 الی 30 دقیقه وقت داری. می‌توانی در مورد همه چیز حرف بزنی ...!»
 
من دوباره گفتم: «عرض کردم بنده بی‌سوادم. من نمی‌توانم خودم را معرفی کنم، چه برسد به این که صحبتی بکنم!»
 
خلاصه مرا نشاندند برای فیلمبرداری و مصاحبه. من ضمن معرفی خودم و چند تا از دوستانم و دادن یک شماره تلفن، از روی صندلی بلند شدم. دوربین، همین طور به طور خودکار، کار خودش را می‌کرد.
 
در همین موقع یک درجه‌دار عراقی، اسم مرا یادداشت و بعد با یک مشت و لگد از اتاق بیرون کرد. البته بعد از مدت کمی، آن درجه‌دار عراقی عوض شد و همه چیز از یاد رفت. ایام اسارت همراه با تلخی بود؛ اما بچه‌ها با توکل و صبر، سعی در گذراندن آن داشتند.
 
در اوقات فراغت، بچه‌ها با درس دادن، حفظ کردن قرآن و مراسم مختلف خود را مشغول می‌کردند. اسرا واقعا از خود رشادت به خرج می‌دادند و نقشه دشمنان را که قصد تضعیف روحیه آنها را داشتند، نقش بر آب می‌کردند.
 
اغلب بی‌سوادها، توسط باسوادها، سواددار شدند و بیشتر بچه‌ها، قرآن را چندبار دوره کردند و خیلی از آنها زبانهای خارجی را هم یاد گرفتند و من - خودم - زبان انگلیسی را در دوران اسارت یاد گرفتم. تازه شروع به فراگیری زبان ایتالیایی کرده بودم که دوران مشقت‌بار اسارت.





مطلب بعدی : وای به وقتی که میلیتاریسم ایران زنده شود       


پیامهای عمومی ارسال شده