در اوایل سال 60 و هنگام حصر آبادان
بعد از عملیات آزادسازی تپه های مدن طرحی بود که ما یک جاده انحرافی در مسیر بالای روستای ابوشانک به موازات جاده خضر بکشیم و آن را به جاده آبادان به ماهشهر وصل کنیم. مهندس علی زاذه (بچه آذربایجان) و شهشهانی و مهندس ستوده طرح آقای جوادی را ببرسی کردند و دیدند جالب است. منطقه باتلاقی بود اما چاره ای نبود. قرار شد بچه ها کار را بطور ضربتی شروع کنند. ارتش با احداث این جاده موافق نبود. می گفت عراقی ها تحریک می شوند و حمله می کنند و آنجا را هم می گیرند. ولی ما می گفتیم خاکریز می زنیم و نیرو مستقر می کنیم.
منطقه ای که قرار بود در آن جاده کشیده شود دارای زمینی باتلاقی و بسیار سستی بود. احداث جاده در آن ناحیه نیاز به کار مهندسی فوق العلاده زیادی داشت. باید مقدار زیادی ماسه و خاک به آن ناحیه منتقل می شد. من همان اوایل کار روزی همراه برادر پاسداری به منطقه رفتم. به مهندس علی زاده و مهندس شهشهانی، که از بچه های جهاد سازندگی آذربایجان بودند گفتم:
- من مسیر جاده را با ماشین طی می کنم. جای چرخ ماشین جاده بشود! اگر در خاک تپیدم شما ماشین را بیرون بیارید.
ماشینی که سوار آن بودم کمک هایش قوی بود. بسم اله گفتم و حرکت کردم. پس از طی چند کیلومتر به جاده آبادان ماهشهر رسیدم. بچه های مهندس شهشهانی روی خط چرخ ماشین شروع به احداث جاده کردند.
هر طور بود جاده را کشیدیم و کنارش خاکریزی زدیم. یک گردان از ارتش و یک گردان از سپاه هم مستقر شدند. گردان سپاه از اهواز آمد که مسئول آن برادر کلاه کج بود با خودش چند قبضه توپ 106 هم آورد و در جاده مستقر شد. با این تمهیدات محاصره کامل زمینی ما شکسته شد. توانستیم از طریق آن جاده با ماهشهر ارتباط زمینی برقرار کنیم. بعدها که برارد شهشهانی شهید شد مدتی این جاده به «جاده شهید شهشهانی» معروف شد. کمی بعد چون ارتش و سپاه از این جاده استفاده می کردند، ما نام آن را «جاده وحدت» گذاشتیم. البته جاده هر دو نام را داشت.
از طریق جاده شهید شهشهانی و به ابتکار حسن ارقاب پرست (شهید) موفق شدیم یازده دستگاه تانک از پادگان دژ خرمشهر وارد آبادان کنیم. تا قبل از این مرحله ما در سپاه حتی یک دستگاه تانک هم نداشتیم. برادر ستوانیاری به نام جعفرزاده از ارتش فرمانده تانک ها و اهل آذربایجان بود. برادر خیلی متعهد و مؤمنی بود. تعدادی از بچه های سپاه و بسیج مثت اضغر احمدی، محمد رضا کرکوب زاده(شهید)، حمید طاهری، امیر ریحانی، کریم هلالات، تاجیک و احمد پاک دامن را انتخاب کردم و به آن برادر ارتشی سپردم. ایشان آموزش های لازم را به آنها داد. این مراحل که تمام شد، نطفه اولیه زرهی سپاه برای اولین بار در ایران در آبادان و در همان گرماگرم ماه های نخست جنگ منعقد شد و شکل گرفت. میان بچه های آبادان این تیم زرهی به «گردان المهدی» معروف شد. از آن پس ما در عملیات های خود می توانستیم زرهی داشته باشیم و تانک را نیز وارد عمل کنیم.
راوی: عبدالحسن بنادری معاون عملیات وقت سپاه آبادان