دانلود فایل تصویری(حجم7.88mb)
زندگی نامه مختصر
فرمانده لشکر 3 نیروی مخصوص حمزه سید الشهدا(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
سال 1331 در یکی از روستاهای اسدآباد همدان و دریک خانواده مذهبی و معتقد متولد شد، خانواده ای که پنج فرزند دختر و چهار فرزند پسر داشتند، پس از گذراندن تحصیلات دوره ابتدایی به همدان رفت و پس از گرفتن دیپلم جزء اولین کسانی بود که در سال 58 با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و پس از طی سالیان حضور در سپاه تحصیلات نظامی خود را در مقطع فوق لیسانس به اتمام رساند.او همزمان باورود خود به سپاه مدت دوسال فرماندهی سپاه نهاوند در استان همدان را برعهده گرفت و پس ازآن بنا به ضرورت شرایط منطقه سنقر در کرمانشاه برای مبارزه با نیروهای ضد انقلاب که تا نزدیکی شهر پیشروی کرده بودند به آن منطقه اعزام شد و در مدت سه سال حضور خود در آن جا در درگیری های مکرر با آن ها از ناحیه پا مجروح شد، اما مدتی بعد راهی کرمانشاه شد و مدت دو سال فرماندهی سپاه و تیپ انصارالرسول جوانرود، یکی از شهرستانهای کرمانشاه را برعهده گرفت که در طی این مدت در عملیات های مختلف درمنطقه شاخ شمران (نوار مرزی ایران و عراق) ایفای نقش کرد. سپس به پاوه رفت و دوسال نیز فرمانده سپاه پاوه بود. او در جنگهای نامنظم دو جانبه با رژیم بعثی عراق و ضد انقلاب شرکت فعال داشت.
بنا به صلاحدید فرمانده نیروی زمینی سپاه در آن زمان برای آموزش دوره دافوس به تهران رفت اما با توجه به شرایط جنگ دوره یک ونیم ساله را به شکل فشرده در مدت یک سال به اتمام رساند و پس از بازگشت برای چندمین بار راهی مناطق مرزی کردستان شد و فرماندهی سپاه مریوان را برعهده گرفت،با وجود پایان یافتن جنگ تحمیلی، مدت سه سال با نیروهای ضد انقلاب مبارزه کرد و در همان جا برای چهارمین بار از ناحیه کمر مجروح شد. سپس به مدت شش ماه نیز جانشینی قرارگاه شهید شهرام فر سنندج را برعهده گرفت و پس ازآن با درخواست فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء، سردار شهید کاظمی، جانشین لشکر سه حمزه سیدالشهداء گردید و در این مسئولیت خطیر نیز سه سال خدمت صادقانه کرد و سپس مسئولیت ستاد قرارگاه حمزه سیدالشهداء رابرعهده گرفت، بنابراین مدت 9 سال در آذربایجان غربی و درکنار شهید کاظمی در مسئولیت های مختلف خدمت کرد، در سال 73 نیز در منطقه اشنویه برای چندمین بار با ضد انقلاب در یک منزل درگیر شد و چون او را شناختند به شدت از ناحیه ران دچار مجروحیت شد. مدت سه سال نیز جانشین قرارگاه نجف در کرمانشاه و پس از آن فرمانده ارشد سپاه استان یزد (وفرمانده تیپ الغدیر) شد، باتوجه به اینکه در یزد مشغله کاری کمتری داشت خود را از نظر معنوی و عبادی تقویت کرد به طوریکه عبادات او دو برابر شد و گویی از نظر روحی آمادگی شهادت را پیدا کرد. بنابراین دیگر طاقت ماندن در یزد را نداشت و ترجیح می داد در منطقه جنگی باشد و به آرزوی دیرینه قلبی خود که همانا رسیدن به دیدار یاربود برسد، دیری نپایید که پس از چهار ماه خدمت به عنوان فرمانده لشکر 3نیرو مخصوص سپاه در ارومیه پاسخ معشوق را لبیک گفت وبه شهادت رسید.
منبع:پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران همدان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید