فرمانده گردان مسلم بن عقیل (س)لشکر 27 محمد رسول الله(ص) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
دوم خرداد 1341 ه ش در شهر "مریانج" یکی از شهرهای استان همدان متولد شد.او در خانوادهای چشم بر جهان گشود که نورانیت قرآن وعشق و ارادت به اهل بیت پیامبر بزرگ اسلام(ص) در آن متجلی بود. اوپس از شانزده سال چشم انتظاری پدر ومادرش متولد شده بود واین انتظار طولانی مبارکی میلاد حبیب الله را صد چندان می کرد.
مادرش می گوید: دو ساله بود چشم درد سختی گرفت . مدام ازش اشک می ریخت . خیلی خرج دوا دکتر کردیم اما خوب نشد . کم کم داشت نا بینا می شد .
یه شب دلم بد جوری شکست . متوسل شدم به امام حسین : گفتم : آقا شما یه کاری بکنید این بچه شفا بگیره .
همان شب خواب دیدم آقایی نورانی آمد دستی به سر و روی حبیب کشید و گفت : چشم بچه ات خوب شد .
صبح که پا شدم ، دیدم داره تو گهواره بازی می کنه و چشمای قشنگی برام می خنده .
عزیز دوردانه بود . روزهای اول مدرسه ، خودم می بردمش تا در کلاس, ظهر هم می
رفتم دنبالش .
به مادرش گفته بود : من خودم می خوام برم مدرسه ، دوست ندارم یکی ببردم .همه ی بچه های کلاس یه طرف حبیب یه طرف .
گفتم : آقا معلم ، شما لطف دارید ؛ حبیب کوچیک شماست .
گفت : از حالا مث آدم بزرگاس ؛ هم نجیبه ؛ هم باهوش .
تحصیلاتش را تا دوره ی متوسطه در مریانج طی کرد.براده های خورشید انقلاب اسلامی با پشت سر گذاشتن دیوارهای منزل ساده ی امام خمینی وحوزه های علمیه تمام شهرها وروستاهای ایران را در نوردیده بود. تازه روزهای کودکی را پشت سر گذاشته بود که باانقلاب اسلامی ومعماربزرگ آن امام خمینی(ره) آشنا شد, از آن پس بود که دل در گرو مولای خویش نهاد و به صف مجاهدان راه خدا پیوست. روزی که مردم جشن پیروزی انقلاب اسلامی را گرفته بودند,حبیبالله مظاهری 16ساله شده بود.او با سن کمی که داشت کارهای بزرگی در راه پیروزی انقلاب اسلامی و براندازی نظام ظلم و تباهی در ایران انجام داد.او از پیشگامان این مبارزه مقدس بود.
دوستانش تعریف می کنند:
"رستاخیزی ها آمدند دبیرستان . یکی از آنها ، سر صف سخنرانی کرد .
گفت : بیایید عضو حزب رستاخیزشوید . فرم عضویت را توزیع کردند ؛ گفتند فردا صبح بیاورید .
زنگ تفریح حبیب و دو سه نفر دیگر رفتند گوشه حیاط و پاره شان کردند .
داشت کار به جاهای باریک می کشید .رئیس دبیرستان داد و هوار می کرد .
اخراجتون می کنم ؛ زندانیتون می کنم ."
"در روزهای سخت مبارزه ,روزی دانش آموزان دور حیاط دبیرستان چرخ می زدند و شعار می دادند . رفت روی پله ها ، فریاد زد : اینجا فایده نداره بریم توخیابون .
حماسه سی مهر 1357 در همدان اینجوری شروع شد."
با تحقق آمال مستضعفین عالم و برقراری نظام عدالت محور اسلامی، خود را در متن مبارزات انقلاب با گروههای فاسد وضد انقلاب قرارداد.با فرمان امام خمینی (ره)مبنی بر تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه دیگر یارانش سپاه را در همدان بنیانگذاری کردند.
شروع جنگ تحمیلی شعلههای همیت و شجاعت را در درونش بیش از پیش شعله ور ساخت و حضور در دفاع مقدس را بزرگترین واولین وظیفه خود دانست.
حبیب اله مظاهری در جبهه هم مسئولیت پذیر وپیشگام بود ,مدتی از حضورش در جبهه ها می گذشت که به فرماندهی گردان مسلم بن عقیل (س)درلشکر 27 محمد رسول الله(ص) منصوب شد .اودرنقش یک فرمانده دلیر وشجاع ماههای متوالی با کمترین امکانات به جنگ با متجاوزان پرداخت تا سرانجام در رمضان سال 1361 روزه خود را با خون افطار کرد ومورد پذیرش حضرت حق قرار گرفت.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید
وصیتنامه
بسم رب الشهدا ءوالصدیقین
این شهدا حق زیادی بر گردن ما دارند. امام خمینی
و لو یشاءا... لا نتصر منهم ولکن بعضکم ببعض و الذین قتلو فی سبیل ا.. فلن یضل اعمالهم...
ولیکن این جنگ کفر و ایمان برای امتحان خلق به یکدیگر است و آنانکه در راه خدا کشته شدند خدا هرگز رنج و اعمالشان را ضایع نمیکند.
خداوندا شکر که سعادت خدمت در راه خودت را به ما عطا فرمودی،پروردگارا لیاقت خود سازی و فدا شدن در راه تداوم انقلاب اسلامی را به ما عطا فرما.من به عنوان یک پاسدار می گویم اگر به درجه شهادت نائل شوم خواست خودم بوده است و عاشقانه به این راه ایمان داشتهام چون این راه ,راه انبیاءوراه سعادت است.باید آنقدر تلاش کنیم تا کلمه خدایی ,تا ارزشهای خدایی بر کرسی حاکمیت جهان بنشیند.
ما برای اسلام میجنگیم که دین نمونه خداست و نجات انسانها دراین دین است.آری برادرانم اسلام عزیز احتیاج به خون دارد چون برای ماثابت شده است هر چقدر خون بیشتر بدهیم انقلاب اسلامی زودتربه پیروزی می رسد .
خداوندا تو شاهدی که در این مدت خدمتم در جبهه جنگ فقط رضای تو را می خواستم و راضی بودم به رضای تو.
پدرو مادرعزیزم شما در پیشگاه خداوند سرفرازیدو شهادت فرزندتان را برای خود افتخار بدانیدو صبور وشکیبا باشید که خداوند با صابران است(ان ا..مع صابرین)برادرانم برخیزید و سلاح بر زمین افتاده ما رابر گیرید و از اسلام عزیز دفاع کنید و شما خواهرانم سعی کنید خود را با جامعه اسلامی تطبیق دهید و زینب وار در جامعه اسلامی خدمت کنید امیدوارم با ریخته شدن خون ما انقلاب اسلامی تداوم یابد.
والسلام 22/9/60 حبیب ا... مظاهرین
برچسب ها :
شهدا ,