سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 42
  • بازدید دیروز : 36
  • کل بازدید : 940469
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/2/1    ساعت : 2:41 ع
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،

مسئله پذیرش قطعنامه و پایان جنگ به واسطه برخی ملاحظات شاید تا به امروز از نقاط مبهم تاریخ انقلاب به شمار می رود. اما مجموعه ای از اطلاعات و مسائلی که توسط افراد دخیل در تصمیم گیری در این امر مهم طی چند سال اخیر مطرح شده می تواند کمی در روشن کردن صحنه و نقش افراد و گروههای مختلف کمک کند.در این نوشتار سعی بر آن بوده که با نقل تاریخ و مواضع خواص دخیل در این ماجرا، گوشه ای از این حادثه تلخ را بازخوانی کنیم.تاکید می کنم که محتوای این نوشته به معنای مقصر دانستن و یا القای تحمیل گری قطعنامه توسط اشخاص خاصی بر حضرت امام نیست.

 

تبیین انواع دیدگاه ها به مسئله جنگ و ادامه آن

روز 29 تیر سال 1366 شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را با مفاد زیر صادر کرد:

  1. آمرانه می‌خواهد که ایران و عراق به عنوان نخستین گام در حل اختلاف از طریق مذاکره، آتش بس فوری را رعایت کنند، کلیه عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا قطع کنند و نیروها را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.
  2. از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از ناظران سازمان ملل را برای تایید، تحکیم و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی اعزام دارد و همچنین درخواست می‌کند که دبیر کل ترتیبات لازم را با مشورت با طرفین فراهم آورد و گزارش آنرا به شورای امنیت تسلیم دارد.
  3. مصرا می‌خواهد که اسیران جنگی پس از قطع عملیات خصمانه، بر طبق کنوانسیون سوم ژنو، در اوت 1949 بدون درنگ آزاد شوند و به کشورهای خود برگردند.
  4. از ایران و عراق می‌خواهد که در اجرای این قطعنامه و کوششهای میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، درباره کلیه مسائل مهم، بر طبق اصول مندرج منشور ملل متحد با دبیر کل همکاری کند.
  5. از کلیه کشورهای دیگر می‌خواهد که نهایت خویشتن داری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، خودداری کنند و به این ترتیب، اجرای قعطنامه حاضر را تسهیل کنند.
  6. از دبیر کل درخواست می‌کند تا مشورت با ایران و عراق، مسئله ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیات بی طرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهد.
  7. با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه داده شده و ضرورت تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بین المللی پس از خاتمه منازعه، از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از کارشناسان را بری بررسی مسئله بازسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش کند.
  8. همچنین از دبیر کل درخواست می‌کند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.
  9. از دبیر کل درخواست می‌کند، که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه آگاه سازد.
  10. تصمیم می‌گیرد که در صورت لزوم برای بررسی اقدامات دیگر به منظور تصمین اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه دهد.

 

آقای هاشمی رفسنجانی که در آن زمان تنها ریاست مجلس را بر عهده داشت و هنوز به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب نشده بود،(ایشان در تاریخ 12 خرداد 1367 به این سمت منصوب شدند) در خاطرات خود مورخه 29 تیر 1366 می نویسد:

«مسایل شورای امنیت، به اعتقاد من، جزئی از یک مجموعه اقدامات است که در حال انجام است. آنها هیچ وقت، به تنهایی زیاد امیدوار نیستند که بتوانند از این قطعنامه نتیجه ای بگیرند و این قطعنامه ، تکرار کمی متفاوت حرف های گذشته است.» (+

 

همچنین در خاطرات ایشان مورخه 30 تیر 1366 آمده است:

«به نخست وزیر و وزیر خارجه گفتم که بگویند اگر حسن نیت داشتند، به جای اینکه وعده بدهند، کمیته‌ای را که در آینده آغازگر جنگ را مشخص کند، قبل از  صدور قطعنامه مشخص می‌کردند که راهی برای ختم جنگ باشد.» (+)   

 

حضرت امام (ره) اما در تاریخ 6 مرداد 1366 یعنی به فاصله ده روز پس از صدور قطعنامه توسط شورای امنیت و در آستانه راهپیمایی برائت از مشرکین در مراسم حج، اطلاعیه ای خطاب به حجاج صادر نمودند که بعدها به منشور برائت معروف شد و ایشان در این پیام ضمن دعوت مسلمانان سراسر جهان به راهپیمایی برائت از مشرکین و برخی مسائل دیگر، مسائل بسیار مهمی را در مورد مسئله جنگ و خاتمه آن بیان فرمودند:

«هم اکنون که به مرز پیروزى مطلق رسیده‏ایم و قدمهاى آخرمان را برمى‏داریم، صداى ناآشناى صلح طلبى آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش‏ مى‏رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنیت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمایه‏هاى مادى و معنوى در کشور ایران و عراق مرثیه سرایى مى‏کند. راستى چه شده است استکبار جهانى و در رأس آن امریکا اینقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بیاران معرکه‏ها و جلادان قرن به شرف انسانیت و همزیستى مسالمت آمیز اعتقاد پیدا کرده‏اند و از عطش سیراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود که طبیعت فرهنگ سرمایه دارى و کمونیسم است، منصرف شده‏اند و شمشیرها و خنجرها و قداره‏هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشیده‏اند! آیا این حقیقت است یا فریب و آیا این همان جلوه‏هاى دیگر شبیخونها و بى‏انصافیهایى نیست که روزى سکوت را مصلحت خویش مى‏دید و امروز صلح طلبى را؟ آیا براستى از این طریق جهانخواران نمى‏خواهند از ضربه آخر ما جلوگیرى کنند و براى حفظ منافع خویش سیاست جنگ و صلح جهانى را به تصمیمات و فکرهاى پوسیده و شیطانى خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملکت و امنیت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به‏طور قطع و یقین، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحمیل صلح بر ملت ایران، نشأت گرفته از همین تفکر است. و از همه اینها که بگذریم این مسئله که چه کسى خواهان صلح واقعى است و چه کسى جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است...

آیا واقعاً صدام از گذشته‏ها و کرده‏ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشیمان شده است و اظهار ندامت مى‏کند و از خیانتى که به ملتها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعیف بنیه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصیر مى‏خواهد؟ آیا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با اینهمه جنایت و غارتگریها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه‏اى مى‏توان تصور کرد، یا اینکه این افعى زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگى خود به طناب صلح طلبى چسبیده است؟ و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشى چگونه طرح مى‏دهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مسیر عزت و کرامت‏ مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى‏دارند، که خداوند را سپاس مى‏گزاریم که به ملت ایران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمى‏رود، بلکه این موضعگیریهاى ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقیدتى صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى‏زند.» (6 مرداد 1366)

 

این بیانات امام به خوبی نشان می دهد که دیدگاه ایشان به قضیه صلح و پذیرش قطعنامه به فاصله چند روز پس از صدور قطعنامه چه بوده است. علاوه بر آن نشان می دهد که مسئله جنگ و ادامه آن در نظر ایشان از چه اهمیت بالایی برخوردار بوده است:

«امروز بدون شک سرنوشت همه امتها وکشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است و جمهورى اسلامى ایران در مرحله‏اى است که پیروزى آن به حساب پیروزى همه مسلمانان وخداى نخواسته شکست آن، به ناکامى و شکست وتحقیر همه مؤمنان مى‏انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزى، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاء اللَّه تا رسیدن به این هدف فاصله چندانى نمانده است. و خدا را سپاس مى‏گزاریم که ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج و نیروهاى مردمى و همه اقشار دلاور کشورمان در آمادگى کامل به سر مى‏برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئه‏هاى استکبار و ایادى جاسوس و منافق آنان برآمده‏اند و مى‏روند که به یارى خداوند بزرگ آخرین معابر پیروزى را باز کنند.» (6 مرداد 1366)

 

پیام امام (ره) بازتاب گسترده ای داشت. رسانه‌های غربی، آن را موجب تشدید جنگ در منطقه و پاسخ منفی و قطعی ایران به تلاش های صلح دانستند و به تفسیر آن پرداختند.

رادیو لندن گفت: «آیت الله خمینی بار دیگر به آمریکا هشدار داد و گفت که آمریکا اگر نمی خواهد بیش از این مایه رسوایی و خفت خود شود، نباید در خلیج فارس مداخله کند. اسلام دماغ ابر قدرت ها را به خاک خواهد مالید و پوزه آمریکا را خواهد شکست.»

روزنامه واشنگتن پست نیز نوشت: «آیت الله خمینی به تمام ابر قدرت های شرقی و غربی و به ویژه آمریکا و روسیه علیه دخالت و ماجراجویی هشدار داد و گفت که ایران و تمام مسلمانان در سراسر جهان باید مصمم شوند که دندان های آمریکا را در دهانش خرد کنند.»

رادیو اسرائیل در تفسیری گفت: «در حالی که عراق از قطعنامه 598 شورای امنیت  استقبال می کند، آیت الله خمینی پیشنهاد برقراری صلح  بین ایران و عراق را به کلی رد کرد و گفت صدام گرگ زخم دیده‌ای است که حالا به خاطر ضعف خود خواستار صلح شده است.»

رادیو آمریکا نیز گفت:«آیت الله خمینی  هرگونه آتش بس با عراق پیش از سرنگونی صدام حسین را مردود اعلام کرده است.» (+)

 

حضرت آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت هم در مصاحبه ای گفت:

«هر کس  که دارای عقل سلیمی باشد، از ادامه نبرد با دشمنی  که به بهای چنین فداکاریهای بزرگی به حال احتضار افتاده است، دست برنخواهد داشت. آتش بس، تنها به عراق فرصت خواهد داد تا جان تازه ای بگیرد و در زمانی دیگر به ایران حمله کند. قدرت های سرکوبگر جهانی و در رأس آن آمریکا با تحمیل صلح به ایران، می‌خواهند مانع وارد آمدن ضربه نهایی ایران به عراق شوند. ایران در آستانه پیروزی کامل بر عراق است و عراق و حامیانش تنها برای جلوگیری از ضربه نهایی، مایل به صلح شده اند.» (+)

 

از مجموع این اظهارات چنین بر می آید که نه در حوزه داخلی و نه در حوزه خارجی کوچکترین برداشتی از سخنان مقامات ایران در راستای صلح نمی شد. حتی فراتر از این می توان گفت همانطور که رییس جمهور وقت و حضرت امام (ره) به صراحت بیان کرده اند، تلقی این بود که مسئولین کشور در آن زمان ایران را در آستانه ضربه نهایی بر عراق و سقوط رژیم بعث می دیدند و با قوت بر ادامه جنگ تاکید داشتند.

 

در ماههای بعد هم جنگ روال عادی خود را طی می کرد که در 25 اسفند 1366 فاجعه ای تلخ در حلبچه اتفاق افتاد و آن همان حمله شیمیایی عراق به حلبچه بود. این حادثه به گفته فرماندهان جنگ و شخص آقای هاشمی رفسنجانی تردیدهایی در دل بزرگان جنگ بوجود آورده بود. آقای هاشمی در مصاحبه ای که اخیرا انجام داده است آن روزها را اینطور توصیف می کند:

«یک‌بار دیگر هم این «آن» در من ایجاد شد و آن زمانی بود که به اتفاق دکتر روحانی در حلبچه، درو شدن انسان‌ها را دیدیم و یک لحظه این احساس در من ایجاد نگرانی کرد که اگر صدام این جنایت را در کرمانشاه، تبریز یا حتی تهران تکرار کند، چه فاجعه انسانی به‌وجود خواهد آمد؟ تصمیم گرفتم برای ختم جنگ، به اتفاق سایر سران قوا و مسئولان جنگ با امام(ره) صحبت کنیم و با توجه به مجموعه عوامل، به ویژه حضور آمریکا در خلیج فارس و نامه آقای رضایی درباره نیازها، امام به عنوان رهبری که صلابت و انعطاف از ویژگی‌های ایشان بود، پذیرفتند. وقتی امام با احساس نگرانی از وعده‌ای که داده شده، جملات سابق برای ادامه جنگ تا «20 سال» و «تا آخرین قطره خون» را یادآوری کردند، پیشنهاد کردم به عنوان جانشین شما بپذیرم و پس از پایان ماجرا، شما مرا محاکمه فرمایید که پس از سال‌ها هنوز شیرینی نگاه مهربان امام را پس از ردّ این پیشنهاد احساس می‌کنم.» (+)

 

یا در جایی دیگر گفته اند:

«بالاخره به جایی رسیدیم که دیدیم دیگر جنگ به صلاح ما نیست و ممکن نیست. بعد از حلبچه و شیمیایی که عراقی ها به کار بردند. آنقدر خطرناک بود که مثلا اگر آن را در تهران به کار می بردند یا در تبریز -که می توانستند- یک فاجعه ای برای مملکت ما پیش می آمد. صدها هزار نفر یا می مردند یا برای همیشه مریض می شدند. لذا ما با امام مطرح کردیم امام هم موافقت کردند.» (+)

 

به فاصله سه ماه بعد از حادثه حلبچه آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ 12 خرداد 1367 بنا بر پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای به محضر امام خمینی (ره) به جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شد و تقریبا اداره تمامی امور جنگ به دست ایشان افتاد. برنامه آقای هاشمی با توجه به آنچه که از اتفاقات بدست آورده بود از زبان خودش اینطور بود:

«وقتی امام از من خواستند فرمانده جنگ بشوم من رفتم خدمتشان و گفتم که من نظرم این است که ما یک پیروزی مهمی در داخل خاک عراق به دست بیاوریم و آنجا را گروگان بگیریم و جنگ تمام بشود و ما بگوییم تا حقوق ما را نپرداخته اند ما همینجا می مانیم. همین را هم رفتم در جبهه گفتم. در قرارگاه قبل از عملیات خیبر گفتم به فرماندهان که اگر یک پیروزی مشعشع بدست بیاورید من جنگ را تمام می کنم. به آنها برخورد و گفتند همه می گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی میگوید جنگ جنگ تا یک پیروزی. من گفتم بله این نظر من هست البته امام هم باید تایید کنند.» (+)

 

البته به نظر می رسد امام این دیدگاه را چندان قبول نداشته اند و آقای هاشمی این مسائل را از دیدگاه خودشان بیان کرده اند نه از دیدگاه حضرت امام (ره) که ایشان در امور جنگ جانشینی آن بزرگوار را عهده دار بوده اند چرا که خود حضرت امام در پیام قبول قطعنامه به صراحت اعلام کرده اند که تا چند روز قبل نظرشان بر ادامه جنگ بوده است و بنا بر مصالحی حاضر به پذیرش قطعنامه شده اند:

«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.» (29 تیر 1367)

 

یا در جایی دیگر و تنها دوهفته قبل از پذیرش قطعنامه در اهمیت مسئله جنگ برای نظام می فرمایند:

«مسئولین نظام باید تمامی هّم خود را در خدمت جنگ صرف کنند، این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مروبط به جنگ است بوجود آوریم.باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم.امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله (ص) است. این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد تقدیم می نمایم.» (13 تیر 1367)

 

به هر حال به نظر می رسد بین نگاه غایی حضرت امام (ره) و آقای هاشمی در مورد هدف جنگ و نحوه پایان آن اختلاف نظرهایی وجود دارد که مهمترین آن همین مسئله «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» باشد.

 

آقای رضایی فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ نیز اینطور ماجرا را روایت می کند:

«عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می‌گفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه می‌دهیم اما آنها می‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌هاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می‌دیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش‌بس بود؛ آتش‌بس هم یعنی جنگ نیمه‌ تمام. مذاکرات می‌توانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی در پی یک عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می‌شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه (سقوط صدام) پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که (در قضیه قبول قطعنامه) به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی» (+)

 

البته گزینه سومی که آقای رضایی طرح کرده اند و از آن بعنوان استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر یاد کرده اند نیازی به یک توضیح مختصر دارد و آن اینکه شخص حضرت امام (ره) هیچگاه به خاک عراق نظری نداشتند و اگر هم سقوط صدام را پیگیری می کرده اند هیچ امتیازی برای حکومت ایران در عراق قائل نبوده اند چنانکه خودشان فرموده اند:

«از اول جنگ به‏ صراحت اعلام کرده‏ایم که ایران حتى به یک وجب از خاک عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصمیم گیریها و انتخاب حکومت خود آزادند و چه بهتر آنکه قبل از سقوط حاکمیتِ مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهه‏هاى نبرد، حکومت دلخواه و موردنظر خود را انتخاب کنند که بحمداللَّه طلیعه این حرکت بزرگ آشکار شده است وهمه ابرقدرتها وحامیان رژیم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بین المللى کردن درگیریها در جنگ وایجاد جوّ فشار و جریانات ساختگى سیاسى و تبلیغاتى و دیپلماسى علیه جمهورى اسلامى ایران در جهان و دخالتهاى نظامى و غیرنظامى در خلیج فارس و بزرگ نمایى مشکلات و اختلاف تراشى و ارائه تحلیلهاى کور و بى‏ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبیه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصره هاى جهانى را براى نیل به این هدف بزرگ تحمل مى‏کنیم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمى‏شویم.» (6 مرداد 1366)

 

و رهبر معظم انقلاب نیز سالها بعد بر استراتژی ایستادگی تاکید کردند:

«برمی دارند می نویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند «جنگ، تعطیل!» غلطهای بی خودی، حرفهای دروغ، تهمتهای بی وجه. ما در آنجا خودمان حاضر و ناظر بودیم. در این سالهای متمادی، کسی هم از ما دروغ نشنیده است. آدم هایی که نبودند، یا همان وقت هم مطرود امام بودند، حالا حرف می زنند و چیزهایی را بی خودی به امام نسبت می دهند. بعد از فتح خرمشهر، امام فرمودند که لب تمام طول مرزها بایستید و یک صف دفاعی تشکیل دهید و داخل مرزها نروید. نگفتند جنگ را تمام کنید. گفتند: «با حالت تدافعی مطلق، لب مرزها بایستید.» نیروهای نظامی، وقتی که هنوز اعلام صلح و آتش بس نشده بود، رفتند گفتند: «نمی شود لب مرز ایستاد. طرف مقابل هنوز ادعای جنگیدن با ما دارد. لب مرز ایستادن، نیروهای ما را هضم خواهدکرد و از بین خواهد برد. ما مجبوریم که تحرک داشته باشیم.» این مطلب را نظامی ها به امام گفتند؛ ما هم نگفتیم. نظامی های متخصص خبره، پیش امام آمدند و جلوی ما، به ایشان گفتند این طوری است و نمی شود. امام فرمودند: «خیلی خب، حالا که این طور است، پس لب مرز باشید و حملات محدود بکنید.» (16 مرداد 1375)

 

به نظر می رسد هدف حضرت امام (ره) از ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و همچنین تاکیدات فراوان ایشان بر مسئله جنگ حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه، سقوط حکومت صدام و تغییر نظام عراق بوده است که در مواضع ایشان که در بالا آورده شد به وضوح قابل مشاهده است. اما برخی خواص از جمله آقای هاشمی که در ماههای پایانی جنگ عملا فرماندهی جنگ را بر عهده داشته اند نظر دیگری داشته اند و اصرار بر حل دیپلماتیک مسئله جنگ داشته اند.

ادامه دارد...

 





مطلب بعدی : وای به وقتی که میلیتاریسم ایران زنده شود       


پیامهای عمومی ارسال شده